لحظه هارامیگذراندیم تابه خوشبختی برسیم غافل ازاینکه خوشبختی درآن لحظه هابودکه گذراندیم.

♦♦♦♦♦


به سه چیز تکیه نکن ،غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد

♦♦♦♦♦


نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد/ نمیخواهم بدانم کوزه گر/ از خاک اندامم چه خواهد ساخت/ ولی بسیار مشتاقم/ که از خاک گلویم سوتکی سازد/ گلویم سوتکی باشد/ به دست طفلکی گستاخ و بازیگوش/ و او یکریز و پی در پی/ دم گرم خودش را/ در گلویم سخت بفشارد/ و خواب خفتگان خفته را/ هر دم آشفته تر سازد/ بدین سان بشکند دائم/ سکوت مرگبارم را


خدایا به آنان که دوستشان داری بیاموز که عشق برترین عالم دنیاست و به آنان که بیشتر دوستشان داری بیاموز که دوست داشتن از عشق نیز برتر است.

♦♦♦♦♦

زندگی چیست؟اگر خنده است چرا گریه میكنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میكنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می كنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم حق و باطل اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا كه میخواهی باش. چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یكیست قضاوت ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم انسانیت انسان بیش از زندگی است ؛ آنجا که هستی پایان می یابد،او ادامه می یابد

 

♦♦♦♦♦

« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...

 چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »

 

♦♦♦♦♦

با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق می ریزیم و وضعمان این است !و آنها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است نمی دانم اشکال در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن.







ارسال توسط MASOOD

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬ می‌گریند.


حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.


من رقص دخترکان  هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم زیرا که انها از روی عشق میرقصند و پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .

 

♦♦♦♦♦



در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم می کند:

آبی آسمان که می بینم  و می دانم که نیست و

خدا که نمی بینم و می دانم که هست.

 

♦♦♦♦♦http://aksstak.loxblog.com♦♦♦♦♦



زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

 

♦♦♦♦♦



زن عشق می کارد و کینه درو می کند... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ی  ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر... و هر روز او متولد می شود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و می میرد... و قرن هاست که او عشق می کارد و گندم درو می کند چرا که در چین و شیار های صورت مردش به جای گذشت زمان، جوانی برباد رفته اش را می بیند و این ها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد... و این، رنج است.








ارسال توسط MASOOD


 فقر از دیدگاه استاد علی شریعتی:
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میكشد .......
فقر ، گرسنگی نیست .....
فقر ، عریانی هم نیست ......
فقر ، گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میكند ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ......
طلا و غذا نیست....
فقر ، ذهن ها را مبتلا میكند .....
فقر ، بشكه های نفت را در عربستان ، تا ته سر میكشد .....
فقر ، همان گردوخاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ی یك كتابفروشی می نشیند ........
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ........
فقر، كتیبهء سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میكشد ........
فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست،
فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است!





تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391برچسب:شریعتی , سخنان شریعتی , استاد شریعتی ,
ارسال توسط MASOOD

صفحه قبل 1 صفحه بعد